
01-23-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عقيل در برابر برادرش على (ع(
عقيل در برابر برادرش على (ع)
يكى از كسانى كه در زمان خلافت امام على (ع ) به معاويه پيوست ،عقيل برادر امام بود.
دليل پيوستن وى به معاويه هم ، توقع غير عادلانه عقيل از سهميه بيت المال بود.
روزى از حضرت درخواست نمود كه مقدارى بر سهمش بيفزايد تا بهتر بتواند زندگيش را اداره كند.
براى اينكار مقدارى غذا آماده نمود وحضرت را به خانه خود دعوت كرد.
پس از اينكه امام به خانه وى آمد،عقيل ابراز فقر و بى چيزى نمود و از على (ع ) خواهش و تمنا كرد كه مقدارى بر حقوقش بيفزايد.
امام على (ع ) پرسيد:
پول اين غذا و طعامى كه با آن مرا دعوت نمودى ، ازكجا آورده اى ؟
عقيل در جواب امام عرض كرد:
بعضى از روزها يك درهم و نيم را خرج زندگى مى كردم و نيم درهم آن را پس انداز مى نمودم وپول اين سفره را به اين شكل جمع آورى كردم.
امام فرمود:
با اينحال و با اين حساب همان يك درهم و نيم براى خرج زندگى تو بس است .
چگونه از فقرو تنگدستى و كمى سهم خود شكايت مى نمايى ؟
مدتى از اين ماجرا گذشت تا اين كه عقيل باز هم نزد اما رفت و در مورد افزايش سهم خودپافشارى و اصرار نمود.
امام عقيل را به درون خانه برد و آهنى را در شعله آتش گذاشت و سرخ كرد و به عقيل گفت :
بگير.
عقيل كه نابينا بود و نمى دانست كه در دست امام چيست، دست خود را جلو آورد و امام آهن گداخته را بر دست وى گذاشت.عقيل غمگين و مضطرب شد و گفت : اى برادر چرا دست مرا سوزاندى ؟
امام فرمود: تو كه تحمل اين آتش اندك را ندارى ، چگونه روا مى دارى كه من از حقوق مردم بيشتر از آنچه حق تو مى شود، به تو بپردازم و به جزاى آن عياذ بالله در آتش هميشگى آخرت گرفتار شوم؟
عقيل وقتى كه وضع را اين چنين ديد و عدالت سنگين على را لمس كرد، از آن حضرت رويگردان شده و به دمشق نزد معاويه رفت .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|