
01-23-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ابوذر و معاويه
ابوذر و معاويه
در دوره خلافت عثمان(رض) ، ابوذر مدتى از مدينه به شام تبعيد شد، تا اينكه صدايش وپيامش خاموش گردد.
اما برعكس در شام با زمينه آماده ترى كه داشت ، بهتر به فعاليت پرداخت ، او هر روز در شام ميان مردم مى گشت و مى گفت :
اى گروه توانگر، باتهيدستان و فقيران مساوات كنيد.
آنان كه سيم و زر مى اندوزند و در راه خداانفاق نمى كنند، بشارت بده كه آن آتشى خواهد شد و پيشانى و پشت و پهلوى آنها راداغ خواهد زد.
او هميشه بين مردم محروم مى گشت و اينگونه سخنان را تكرار مى كرد، تا اينكه فقيران ومحرومان آگاه و بيدار گشتند و عليه غارتگران دست به اعتراض و شورش زدند.
كار به جايى رسيد كه پولداران از فقيران نزد معاويه شكايت بردند.
معاويه هم كه ازاعمال ابوذر باخبر بود، شبانه براى ابوذر هزار دينار فرستاد تا شايد ابوذرپول را بگيرد و صدايش درنيايد.
خلاصه معاويه خيال كرد كه با آن پول مى تواند ايمان و اعتقاد ابوذر را به سازش و تسليم بكشاند.
كه ماءمور معاويه آن هزار دينار را براى ابوذر آورد، وى پولها را گرفت و همه آن هزاردينار بين مستحقان پخش كرد.
معاويه كه وضع را اين چنين ديد از ماجرا با اطلاع شد وابوذر را هم همانطور كه هميشه بود، ديد، همان ماءمور را احضار كرد و گفت :
برو نزد ابوذر بگو هزار دينار را كه من به تو داده ام معاويه از من درخواست كرده است، زيرا براى كسى ديگر بوده و من اشتباها به تو داده ام ، در صورتيكه براى تو نبوده و شما اگر آن مقدار پول را به من باز نگردانيد، از طرف معاويه مورد آزار و بازخواست قرار خواهم گرفت . ماءمور معاويه هم همانطور كه به وى سفارش كرده بود، به خانه ابوذر آمد و همان سخنان را به او گفت ابوذر در جواب سخنان ماءمور معاويه به وى گفت :
اى فرزند به او بگو كه يك دينار هم از آن مبلغ نزد من نمانده است . و از او بخواه تاسه روز به من مهلت دهد، تا من هر چه به مردم داده ام پس بگيرم و به تو بازگردانم .
ماءمور معاويه نزد وى بازگشت و سخنان ابوذر را باز گفت .
معاويه هم فهميد كه ابوذر راست مى گويد و همه آن هزار دينار را به فقيران بخشيده است .
پس از مدتى فكركردن ، راه چاره اى نيافت و ناچار نامه اى به عثمان ( رض ) نوشت و در آن گفت :
ابوذر برعليه من شوريده و سخت گرفته و فقرا هم به او پيوسته اندعثمان (رض) هم در جواب معاويه از وى خواست تا ابوذر را مجددا به مدينه بازگرداند.
معاويه هم او را با شترىبدون پالان به مدينه فرستاد.
ابن اثيرتاريخ كامل ايران و اسلام ترجمه عباس خليلى ج 3 ص 189.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|