نمایش پست تنها
  #83  
قدیمی 01-24-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض يعقوب ليث و امير طاهرى

يعقوب ليث و امير طاهرى

در سال 259 هجرى قمرى يعقوب ليث صفارى مورد سوء قصد پسران صالح سنجرى قرار گرفت و زخمى شد و سوء قصد كنندگان به نيشابور پناه جستند و اميرمحمد طاهرى آخرين امير طاهريان نيز آنان را پناه داد و حتى پس از رسيدن فرستاده يعقوب، به درخواست او تن در نداد و آنان را تحت حمايت خويش قرار داد.
چنين اقدامى مطلوب يعقوب نيز بود زيرا وى به دنبال بهانه اى براى هجوم به قلمرو طاهريان مى گشت واكنون اين بهانه به دست آمده بود.
سپاهيان يعقوب به سوى نيشابور حركت نمودند و چون به نزديك آن شهر رسيدند يعقوب بار ديگر فرستاده اى به نزد امير طاهرى فرستاد و خواستارتحويل پسران صالح شد،
اما حاجت وى بدون اعتناى جدى به فرستاده او پاسخ داد كه :
امير در خواب است ،
فرستاده يعقوب در جواب گفت :
كسى آمده است تا امير را از خواب بيدار كند!!
چون يعقوب اندكى جلوتر آمد عده اى از بزرگان و اعيان شهر به اوپيوستند و او بر گرفتن نيشابور تحريص نمودند.
امير محمد طاهرى كه تازه از خواب پريده بود و اكنون يعقوب را در پشت دروازه هاى شهر مى ديد براى وى پيغام فرستاد كه :
اگر به فرمان اميرالمؤ منين آمده اى عهد و منشور عرضه كن تا ولايت به توبسپارم و گرنه بازگرد.
يعقوب شمشير از زير سجاده بيرون آورد و گفت:
عهدولواى من اين است.
يعقوب وارد نيشابور شد و امير محمد همراه با خزائن و جواهراتش به دست يعقوب افتاد و بدينسان امارت طاهريان ساقط گرديد.
تاريخ سياسى ايران ص 166
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید