
01-24-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سر مصعب
سر مصعب
ابومسلم نخعى گويد:
روزى به دارالاماره كوفه وارد شدم سر مصعب بن زبير راپيش روى عبدالملك مروان ديدم پس گفتم :
اى امير من در اينجا امر عجيبى را مشاهده كردم .
گفت : چه ديده اى ؟گفتم : روزى سر حسين (ع ) را نزد عبيدالله بن زياد ديدم و روز ديگر سر عبيدالله بن زياد را پيش روى مختار و آنگاه سر مختار را پيش روى مصعب و امروز سر مصعب را پيش روى تو،
عبدالملك برخاست و از دارالاماره بيرون رفت و دستور داد آن را خراب كنند تاديگر ابومسلم نخعى سر او را مقابل ديگرى نبيند.؟!
احمد بن ابى يعقوب ترجمه محمد ابراهيم آيتى شركت انتشارات علمى و فرهنگى تهران چاپ پنجم 1366 ج 2 ص 212.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|