نمایش پست تنها
  #92  
قدیمی 01-24-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض عبدالله زبير بر سر دار

عبدالله زبير بر سر دار

گويند چون ميان حجاج بن يوسف ثقفى و عبدالله بن زبير جنگ در گرفت و ابن زبير دانست كه نيروى جنگ ندارد، نزد مادرش اسماء دختر ابى بكر رفت و گفت :
اى مادرچگونه بامداد كردى .
اسماء گفت :
همانا در مردن آسايش است اما من دوست ندارم كه بميرم مگر بعد از دو كار.
يا كشته شوى و تو را نزد خدا اندوخته گيرم يا پيروز گردى وچشم من روشن شود.
عبدالله گفت :
اى مادر، مى ترسم اگر اين مردم را بكشند، مثله ام كنند.
اسماء گفت :
اى پسر جانم گوسفند هر گاه سرش بريده شد از اينكه پوستش بكنند،درد نمى كشد.
عبدالله گفت :
سپاس خدايى را كه توفيقت داد و دلت را محكم ساخت .
آنگاه بيرون رفت و پياده جنگ كرد تا كشته شد و بدنش را به دار آويختند و سه روز يا هفت روز بر دار بماند تا اينكه مادرش اسماء كه پيرزنى صد ساله و نابينا بود بسوی جنازه آمد.
حجاج گفت : اين زن كيست ؟
گفتند: مادر ابن زبير.
پس دستور داد تا او را فرود آوردند.

ترجمه تاريخ يعقوبى ج 2 ص 215.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید