
01-25-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
غلت زدن آقا محمدخان
آقا محمدخان قاجار چون عازم مشهد گرديد شاهرخ ميرزا نوه نادرشاه افشار كه خودياراى مقاومت نديد با بزرگان شهر به استقبال شتافت . آقا محمدخان به او تاءمين داد آنگاه جواهرات زيادى از او خواستار شد و چون او از تسليم جواهرات سر باز زد بشكنجه ورنج از او مطالبه گرديد و ناچار آنچه را كه داشت تسليم كرد.
در ميان اين جواهرات ياقوت بزرگى بود كه وقتى زينت تاج او رنگ زيب پادشاه هندوستان بود.
آقا محمدخان به قول صاحب ناسخ التواريخ
(از به دست كردن آن همه لعالى آبدار وجواهر شاهوار چندان شاد خاطر شد كه بفرمود در رواقى نطعها بگستردند و آن جواهر رابر زير نطع بريختند آنگاه رواق را از بيگانه بپرداخت و چند نوبت از اين سوى رواق تا بدان سوى رواق را با پشت و پهلو غلتان برفت .)
پس از اين واقعه شاهرخ را باكسانى به تهران فرستاد ولى شاهزاده نگون بخت در بين راه بر اثر جراحاتى كه باشكنجه (ريختن سرب داغ روى سرش ) به او رسيده بود در سن شصت و چهار سالگى بدرود حيات گفت و با مرگ او خاندان افشار منقرض گرديد.
ظهور سلسله قاجار دانشگاه اصفهان ص 11.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|