
01-26-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یکی از پسران هارون الرشید با خشم نزد پدر آمد و گفت، که فرزند فلان سردار به مادرم دشنام داد.
هارون از سران کشور پرسید که باید با او چه کنیم؟
یکی گفت:
باید او را بکشیم.
دیگری گفت:
باید زبانش را برید.
سومی گفت: باید اموالش را مصادره نمود و از شهر بیرون کرد.
هارون گفت:ای پسر، شرط جوانمردی آن است که او را ببخشی.
ولی اگر نمی توانی این کار را بکنی تو هم به او دشنام بده ولی نه آنقدر که انتقام گرفتن تو از حد بیشتر باشد.
زیرا در چنین حالتی تو به او ظلم کرده ای و حق با او خواهد بود.
خردمندان گفته اند، مرد کسی است که هنگام خشم هم بتواند زبانش را کنترل کند.
نه مرد است آن به نزدیک خردمند
که با پیل دمان پیکار جوید
بلی مرد آن کس است از روی تحقیق
که چون خشم آمدش باطل نگوید
--------------
یکی را زشتخوئی داد دشنام
تحمل کرد و گفت ای نیک فرجام
بتر زآنم که خواهی گفتن آنی
که دانم عیب من چون من ندانی
-------------------------------------------------------------------
1- هارون الرشید= پنجمین خلیفۀ عباسی است و از سال 170 تا 192 هجری خلافت کرد
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|