نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 01-26-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض دروغ..


شیادی گیسوانش را بافته بود، یعنی سید است.
با کاروان مکه وارد شهر شد، یعنی از حج برگشته.
قصیده ای پیش شاه برد و گفت، این را من سروده ام.

شاه هم پس از دادن هدیه، اورا مورد لطف و عنایت قرار داد.
تا اینکه یکی از نزدیکان شاه که از سفر دریا بازگشته بود گفت:
من این مرد را هنگام عید قربان در بصره دیدم.
معلوم شد حاجی نیست.
دیگری گفت:
پدرش مسیحی است و در فلان شهر اقامت دارد.
چگونه ممکن است او مسلمان باشد؟
شعری را هم که نزد شاه برده بود در دیوان انوری1 پیدا کردند.

شاه دستور داد تا اورا بزنند و از شهر بیرون کنند.
شیاد گفت:
ای پادشاه روی زمین، اگر اجازه دهید نکته ای را خدمتتان بگویم.
اگر درست نبود هر کیفری را که بگوئید، سزاوار آن هستم.
شاه گفت: حرفت را بگو.


مرد گفت: اگر غریبه ای پیش شما یک ظرف ماست بیاورد، این ماست شامل دو ملاقه آب و یک ملاقه دوغ است.
اگر حرف راست می خواهی بشنوی از من بشنو که افراد جهاندیده بسیار دروغگو هستند.

غریبی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ


اگر راست می خواهی از من شنو جهاندیده بسیار گوید دروغ


شاه با شنیدن این مطلب خندید و گفت:
تا کنون حرفی به این راستی نزده ای.
سپس دستور داد تا مایحتاجش را برایش فراهم کنند تا با خوشی شهر را ترک کند.


1- انوری ابیوردی – از شعرای قرن ششم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید