نمایش پست تنها
  #10  
قدیمی 01-26-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض ترس...


یکی از وزراء برای مشورت پیش ذوالنون مصری1 رفت و گفت:
روز و شب در پیشگاه سلطان به خدمت مشغولم.
به خیرش امید وارم و از کیفر و خشمش می ترسم.


ذوالنون گریست و گفت:
اگرآنقدر که تو از سلطان می ترسی من از خدا می ترسیدم، تا کنون جزو بندگان خاص خدا بودم.

( اگر درویشان فکر آسایش و سختی را از سر بیرون می کردند می توانستند پا به اوج بگذارند. همچنین، اگر وزیران آنقدر که از پادشاه می ترسند از خدا می ترسیدند، مقامشان از فرشتگان هم بالاتر می رفت. )

گر نه امید و بیم و راحت و رنج
پای درویش بر فلک بودی


ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز مَلِک، مَلَک بودی


1- ذوالنون مصری = از عرفای قرن سوم .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید