
01-26-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
وارثان مملکت...
یکی از امیران عرب در بستر مرگ بود که ناگاه سواری از راه رسید و به او مژده داد که،فلان قلعه را به یاری بخت شما فتح کردیم و دشمنان اسیر شدند و همۀ مردم آنجا مطیع فرمان شما گشتند.
امیر آه سردی کشید و گفت:
این مژده را به دشمنانم، یعنی وارثان آیندۀ مملکت بده.
افسوس که عمر عزیزم به این امید گذشت که آرزوهایم برآورده شوند.
آرزوهایم تحقق یافت امّا افسوس که عمر رفته دیگر، باز نمی گردد.
در این امید به سر شد دریغ عمر عزیز
که آنچه در دلم است از درم فراز آید
امید بسته برآمد ولی چه فایده زانک
امید نیست که عمر گذشته باز آید
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|