ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد....................... وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد
چشم مست او که مژگان را به قتلم تیز کرد............. خنجر زهرآب داده در کف قصاب داد
دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد ........................جان گریبان پاره کرد وخویش را برباد داد
ترسم از پرده برون افتم چو گل کاین باد صبح ............زان گلستانها که روزی با تو بودم یاد داد
( بیدل دهلوی )
// ظ
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...
======================================
مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|