نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 02-01-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض اوژن یونسکو استاد شوخی‌های هول‌انگیز Eugène Ionesco


اوژن یونسکو
استاد شوخی‌های هول‌انگیز
Eugène Ionesco


اوژن یونسکو (به فرانسوی:‎Eugène Ionesco ‏)‏ (۲۶ نوامبر، ۱۹۰۹ - ۲۸ مارس،۱۹۹۴) نمایش‌نامه‌نویس و نویسنده فرانسوی با اصلیت رومانیایی است. او در سال ۱۹۷۰ به عضویت فرهنگستان فرانسه درآمد. او را بارزترین نماینده تئاتر پوچی می‌نامند. مشهورترین نمایش‌نامه یونسکو کرگدن‌ها یا کرگدن نام دارد که به فارسی نیز ترجمه شده‌است.




کتاب‌شناسی

  • صندلی‌ها (۱۹۵۲)
  • کرگدن (۱۹۶۰)
  • شاه می‌میرد (۱۹۶۲)
  • مکبث (۱۹۷۲)





صد سالگی اوژن یونسکو؛ استاد شوخی‌های هول‌انگیز








محافل فرهنگی در فرانسه و سراسر جهان برنامه های گوناگونی برای بزرگداشت اوژن یونسکو اعلام کرده‌اند. او صد سال پیش در ۲۶ نوامبر ۱۹۰۹ در رومانی به دنیا آمد.

پدر یونسکو کارمندی رومانیایی بود و مادرش زنی فرانسوی و زندگی یونسکو از کودکی با نابسامانی‌های دردناک همراه بود: ناسازگاری‌ها و دعواهای پدر و مادر، زورگویی‌های پدر، سرگشتگی میان دو فرهنگ و زبان گوناگون و.. .

کودکی و جوانی یونسکو در سایه‌ هول و وحشت دو جنگ جهانی، در سرگردانی میان دو کشور رومانی و فرانسه گذشت. در خلال جنگ جهانی دوم بود که او برای همیشه در فرانسه ماندگار شد

پس از جنگ و به دنبال کارهای گوناگون در عالم نشر و آموزش، یونسکو نمایشنامه‌های کوچک خود را منتشر کرد. دو کار اول او "آوازه‌خوان طاس" (۱۹۵۰) و درس (۱۹۵۱) به زودی به روی صحنه رفت و شهرت زیادی برایش به ارمغان آورد.

نماینده‌ تئاتر پوچ

در سال‌هایی که در جوامع اروپایی هنوز وحشت و جنون جنگ در خاطره‌ها زنده بود، نمایشنامه‌های یونسکو در کنار آثار ساموئل بکت و آرتور آداموف نماینده‌ سبکی شد که "تئاتر پوچ" نام گرفت.

در چارچوب تئاتر پوچ، یونسکو با تیزهوشی و شوخ‌طبعی در ارائۀ مضمون، با بیان ساده و روان در پرداخت نمایش، و با زبان زنده و نیشدارش، برجسته‌ترین نماینده‌ی تئاتر پوچ به شمار رفت.
زحمت بی‌حاصل!





یونسکو گفته است به تئاتر روی آورد زیرا در صحنه‌ نمایش بهتر می‌توانست پوچی و بی‌معنایی زندگی را نشان دهد؛ این تناقض تراژیک در بشر که به هر تلاشی دست می‌زند تا برای هستی خود دلیل و معنایی بیابد، اما این تلاش محکوم به شکست است و هرگز به جایی نمی‌رسد، زیرا در اصل (چنانکه شکسپیر چند قرن پیش گفته بود) اساسا هیچ معنایی وجود ندارد. هر معنایی برای زندگی در ژرفنای گنگی مرگ رنگ می‌بازد.

پوچی و بی‌معنایی بنیادین هستی،
تنها در تراژدی‌های انسان‌های بزرگ و خداوار ظاهر نمی‌شود، بلکه در رفتارها و هنجارهای زندگی روزمره انسان‌های عادی هم نمایان است؛ در ابتذال و تکرار صحنه‌های بیهوده‌ای که بود و نبودشان یکسان است.

این تکاپوی نیرومند، اما بیهوده را در بیشتر تک‌پرده‌ای‌های یونسکو می‌توان دید: درس، صندلی‌ها، شاه می‌میرد، مستأجر تازه و...


نمایش اوژن یونسکو در سطحی هموار و ملایم حرکت می‌کند، اما در لایه‌ی زیرین از هول و اضطراب سرشار است؛ از دلهره‌های ناشناخته، از خلأ درونی و تنهایی عمیق انسان مدرن؛ اما یونسکو "دلهره وجود" را نه با بغض و غضب بکت، بلکه در لفافی از طنز و شوخی ارائه می‌دهد: "باید دیوانه‌وار بخندیم، چون ما بیچاره‌ها کار دیگری از دستمان بر نمی‌آید!"



...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید