گر ز روی ناز راه صلح جولان می کنی
ز اتفاق نوع بس مشکل که اسان می کنی
وضع بی سامان عالم را به سامان می کنی
چشم چرخ پیر را از جلوه حیران می کنی
اری انسانی سزد گر کار انسان می کنی
ورنه چون خود طبع طالب را پریشان می کنی
هین تو داری اختیار این می کنی ان می کنی
لیک امروز تو دارد باز فردا ای بشر.
|