آب از سرچشمه گل آلود است , آب جوی خوش بود تا به دریا رسد
آب از سرچشمه گل آلود است
روایت اول:
روزی خلیفه عمربن عبدالعزیز عربی شامی پرسید:
«عاملان من در دیار شما چه میکنند و رفتارشان چگونه است؟»
عرب شامی با تبسمی رندانه جواب داد چون آب در چشمه صاف و زلال باشد در نهرها و جویبارها هم صاف و زلال خواهد بود.
همیشه آب سرچشمه گل آلود است.» عمربن عبدالعزیز از پاسخ صریح و کوبنده عرب شامی به خود آمد و درس آموزنده بیاموخت.
[ریشه های تاریخی امثال و حکم ج1، ص1]
روایت دوم:
ابوعلی شقیق بلخی چون قصد کعبه کرد و به بغداد رسید هارون الرشید او را بخواند و گفت: «مرا پندی ده.»
شقیق ضمن مواعظ حکیمانه گفت:
«تو چشمه ای و عمال جوی ها.
اگر چشمه روشن بود تیرگی جویها زیان ندارد؛ اما اگر چشمه تاریک بود به روشنی جوی هیچ امید نبود.»
[تذکره الاولیا، ص236]
آب جوی خوش بود تا به دریا رسد
روزی رستم بن مهرهرمزدالمجوسی پیش او [عبد العزیزبن عامر کریز والی سیستان از جانب عبدالله زبیر] اندر شد و بنشست و متکلم سیستان او بود.
[یعنی رستم بن مهرهرمزد عبدالعزیز] گفت: «دهاقین را سخنان حکمت باشد ما را از آن چیزی بگوی.»
گفت:
«نادان مردمان اویست که دوستی بر وی افتعال، دارد بی حقیقت، و پرستش یزدان چشم دیدی، را کند و دوستی با زنان به درشتی جوید و منفعت خویش به آزار مردم جوید و خواهد که ادب آموزد به آسانی.
[عبدالعزیز] گفت:
«نیز گوی.»
باز دهقان گفت:
«آب جوی خوش بود تا به دریا رسد و خاندان به سلامت باشد هرچند فرزند نزاید و دوستی میان دو تن به صلاح باشد چند بدگوی درمیانه نشود و دانا همیشه قوی بود چند هوا بر او غالب نگردد و کار پادشاهی و پادشاه همیشه مستقیم باشد چند وزیران به صلاح باشند.
[تاریخ سیستان، ص132]
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 02-02-2010 در ساعت 01:09 PM
|