
02-03-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دختر دوشیزه را شوی دوشیزه باید
دختر دوشیزه را شوی دوشیزه باید
چون شهربانو دختر یزدگرد شهریار را اسیر بردند، از عجم به عرب. او را به خانه سلمان فارسی بنشاندند تا به شو دهند.
چون شوی برو عرضه کردند، شهریار گفت:
«تا مرد را نبینم زن او نباشم.»
پس وی را بر منظر بنشاندند و سلمان به بر او بنشست و آن قوم را تعریف همی کرد که این فلان است و آن فلان است.
وی هرکسی را نقضی همی کرد تا امیرالمومنین عُمَر رضی الله برگذشت، شهربانو پرسید:
«این کیست؟» سلمان گفت: «امیرالمومنین عمر.» شهربانو گفت:
«مردی محتشم است و بزرگوار اما پیر است.» امیرالمومنین علی علیه السلام برگذشت،
سلمان گفت: «پسر عمّ پیغامبر ماست، علی علیه السلام.»
گفت: «مردی سخت بزرگوار است و سزای من است، اما مرا بدان جهان از فاطمه زهرا رضی الله عنها شرم آید.»
پس امیرالمومنین حسن بن علی رضی الله عنهما برگذشت.
شهربانو گفت:
«این درخور من است ولی بسیار نکاح است نخواهم.» تا امیرالمومنین حسین رضی الله عنه برگذشت، شهربانو گفت:
«شوی من این باید که باشد که دختر دوشیزه را شوی دوشیزه باید و من هرگز شوی نکرده ام و او زن نکرده است.»
[قابوسنامه، ص137]
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|