
02-03-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شاه به لفظ مبارک خودش گفت قُرُ......!
شاه به لفظ مبارک خودش گفت قُرُ.......!
روایت اول:
ناصرالدین شاه رفت و آمد اطراف ارک، را قُرُق شبانه میکند.
شبی بخاطر آزمایش کشیکچیها با لباس مبدل به گردش در خیابانهای اطراف اندرون برمیآید.
یکی از کشیکچیان جلویش را میگیرد.
شاه هرچه التماس استخلاص میکند نتیجه نمیدهد.
تا آنجا که دو قران رشوه هم نمیتواند کشیکچی را راضی نماید.
وی را به قراول خانه میکشد.
فردای آن روز شاه دستور میدهد احضارش کنند تا ماجرا را تعریف بکند.
کشیکچی به توضیح برمیآید تا آنجا که میگوید:
مرتیکه دو قران داد رهایش کنم، خیال کرده شاه دو قران میارزد که قبول نکردم مثل سگ به قراول خانه اش کشیدم.
شاه چنان از لهجه ترکی و فارسی حرف زدن و دشنامهایش به خنده میآید که از خود بی خود میشود و با یک قر........ مرخصش میکند.
کشیکچی تا زنده بود میگفت:
«شاه به لفظ مبارک خودش به او گفته قرم.....!»
روایت دوم:
یکی از دلقکهای ناصرالدین شاه شیرین کاری میکند.
شاه از او میخواهد چیزی درخواست بکند.
دلقک میخواهد که در یکی از مهمانیهایش وی را به نزد خودش خوانده، درگوشی به لفظ مبارک بگوید قر.......
شاه چنین میکند و این دشنام وسیله بازشدن در انواع دولت و مال به طرفش میگردد، از این جهت که همگان تصور میکردند دلقک رازدار و طرف مشورت شاه شده است.
[قند و نمک، ص453]
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|