نمایش پست تنها
  #11  
قدیمی 02-03-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض فرار از ملک الموت / مسلمان شدن


رویت کنند که ملک الموت روزی بر سلیمان داود (ع )وارد شد و مردی پیش وی نشسته بود؛ چند بار تیز در وی نگریست و بیرون شد.
گفت:
«یا رسول الله، این مرد که بود که چنین تیز در من نگریست؟»
گفت: «ملک الموت بود!»
گفت: «ترسم که مرا بخواهد ببرد؛ مرا از دست وی برهان؛ بفرمای تا مرا در ناحیتِ هندوستان برند تا باشد که مرا باز نیابد.»
سلیمان (ع) باد را بفرمود وی را به هندوستان برد. چون ساعتی بود ملک الموت در پیش سلیمان شد. سلیمان (ع) گفت: «چه سبب بود که تیز در آن مرد نگریستی؟»
گفت: «عجب میداشتم که حق تعالی مرا فرموده بود که جان وی را بردار به هندوستان، و وی از هندوستان بدور بود؛
تعجب کردم که این حال چگونه خواهد بود؟
چون از پیش تو برفتم، به هندوستان شدم، وی را آنجا یافتم، جان وی برداشتم..»

[نصیحه الملوک ؛]



ترسايي مسلمان شده بود گرد شهرش مي گردانيدند .
ترسايي ديگر بدو رسيد. گفت:
مسلمانان سخت کم بودند تو نيز مسلمان شدي؟


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید