اي كوچه هاي كويري كه تمامم آرزوست
بي رخصت پروازم و پروازم آرزوست
از هر ستاره مي بخشمت جاني اگر خودم
پا بسته به كوچه هايم وديدارم آرزوست
من عاشق آفريده شدم كو پرتو خودم
جسمي كه حقيقت رخسارش آرزوست
روحي چنان گنگ كه ارنه خود آفريد
خورشيد روي من شمعي و نگارش آرزوست
بي سرمه ات نگاه را ولي مجال نيست
بي چشم ترم ديدن جمالت آرزوست
همراه زخمم و در تكرار خود خفته ام
در حسرت نگاه تو زندانم آرزوست....
...
..
.