آهن سرد را کوبيدن:
کار بيهودة وبي ثمريرا انجام دادن. همانند اب درهاون ساييدن.
اواز دهل شنيدن از دور خوش است:
تا کسي را از نزديک ندیده ونپسندیدهای در باره اش قضاوت نکن.
آنها دونفر بودندند همراه ،ما صد نفر بودیم تنها :
اتحاد واتفاق عامل موفقیت در پیشرفت امور است. یک دستبی صدا است.
آ نقدر مار خورده افعی شده:
با انجام اعمال نیک وبد فراوان تجربه وورزیدگی پیدا کرده است.
آنقدر شور بود که خان هم فهمید:
عیب وخرابی کار چندان است که آدم نا وارد وساده ی هم آنرا تشخیص میدهد.
آنقدر چریدی کو دنبه ات :
ازآن همه تلاش وزحمت چه سودی بردی،از آنچه ادعا میکنی چیزی نمی بینم.
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت :
آنچه بود گذشت،آن ورق برگشته وزمان دیگر شده.
آن ذره که در حساب ناید ماییم :
اظهار فروتنی وافتادگی نمودن،خود را در برابرشخص بزرگتری کم ارزش تر و بی مقدار جلوه دادن.
آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی (....یک شکم درادمی نگذاشتی:
همانند:
گربه مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین بر داشتی
اگر به دست آدم نا اهل بیفتد رعایت هیچ کس وهیچ چیز را نخواهد کرد
آنچه رشتم پنبه شد:
از زحماتی که کشیده بودم نتیجه ای به دستم نیامد،هرچه زحمت کشیدم هدررفت.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )