روزگاری یک نگه گرمای صد آغوش داشت
اشک عاشق مزه گل چشمه های نوش داشت
یک نوازش آتش بر دل هر بی قراری
یک سخن پویایی یک بستر گل پوش داشت
خنده ها بوی خوش عشق و محبت داشتند
چشمها گیرایی یک چشمه خود جوش داشت
ای که آغوشت زسردی میزند پهلو به غم
یاد آن روزی که آغوشت تب آغوش داشت
|