نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 02-05-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض اساس مخلوطها

اساس مخلوطها

صخره ها، هوا یا اقیانوس ها، تقریباً همه چیز! آن ها موادی هستند که با نیروهای فیزیکی (و نه نیروهای شیمیایی) در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. یعنی هر کدام از مولکول ها از این که کنار بقیه باشد لذت می برد اما با داخل شدن در مخلوط اساس و ساختار شیمیایی آن ها تغییر نمی کند.



آب خالص یا مقطر را بینید. این یک ماده خالص است! این حقیقت بدین معنی است که فقط مولکول های آب در مایع وجود دارند. مخلوط، لیوان آبی است که چیزهای دیگری مثل نمک در آن حل شده است. هر یک از مواد دورن لیوان آب خاصیت های اصلی خودشان را حفظ می کنند. بنابراین اگر مقداری ماده حل شده داشته باشید، می توانید آب را بخار کنید و ذراتی را که در آن حل شده اند، بیرون بیاورید. چون نمک در دمای بسیار بالایی به جوش می آید، بعد از این که همه آب بخار شود، درون ظرف باقی می ماند.



مخلوط ها همه جا هستند

تعداد مخلوط ها بی نهایت است. هر چیزی را که بتوانید ترکیب کنید، یک مخلوط است. در مورد چیزهایی که می خورید فکر کنید. فقط درباره این فکر کنید که چند جور کیک در دنیا وجود دارد!
هر یک از این کیک ها از ترکیب مواد تشکیل دهنده متفاوتی درست شده است. حتی چوب موجود در مداد شما یک مخلوط شیمیایی است. چوب عمدتاً از سلولز درست شده اما هزاران ترکیب دیگر هم در مداد وجود دارند.

محلول ها هم نوعی مخلوط هستند. اگر شما توی یک لیوان آب ماسه بریزید به آن هم مخلوط می گویند چون هر یک از اجزای آن را می توان به روشی فیزیکی از سیستم جدا کرد. مثلاً می شود با صاف کردن، ماسه را از آب جدا کرد.

محلول را می توان از دو مایع هم ساخت. مثالی از این نوع محلول، مایع پاک کننده ای است که از قاطی کردن آب و ماده سفیدکننده به دست می آید.


مترجم: ساناز فرهنگی

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید