نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 04-09-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض حاضري اين لنگر رو باز كني؟

ايستادي توي ساحل و به كف موج هاي دريا نگاه مي كني! قطره هاي بارون
آروم آروم به تنت برخورد مي كنن و سرماي عميقي تا عمق وجودت نفوذ مي
كنه و بدنت مي لرزه مثل وقت هايي كه تنهايي بهت نفوذ مي كنه و حس بدي
ژيدا مي كني. يه نيرويي مي كشدت طرف دريا اما ترس نمي ذاره! براي يه لحظه
دلت مي خواد مثل اون بطري خالي نوشابه باشي كه روي آب غوطه وره و غرق نمي
شه! اما خوب كه نگاش مي كني دلت براش مي سوزه! كافيه يه سنگ ببندي بهش و
براش يه لنگر درست كني! موجهاي خشمگين ميان و خودشونو مي كوبن به ساحل حتي
ماهي هاي كوچيك رو مي بيني كه موج پرتاب شون كرده بيرون و دريا پس شون
نگرفته! اما تو هنوز اون وسطي! نه عقب مي ري نه جلو و نه غرق مي شي!
مدام بدون هيچ نتيجه اي همون جا كه هستي مي موني و تا آخر عمرت بي هدف
بالا و پايين مي ري و آخرشم هيچي! تا حالا فكر كردي خيلي از ماها هم همين
طوري مثل اين بطري خالي تو اين درياي زندگي غوطه ور و بي هدف شب و روز
رو مي گذرونيم و نه مي رسيم و نه دل مي كنيم؟ قصه زندگي چندتامون همينه
و اسمشو گذاشتيم سرنوشت؟



كاش مي شد برسي به ساحل! كاش تو هم مي شدي نامه بر و اميد يه آدم! آدمي
كه دلش مي خواد تو برسي به ساحل! كاش لنگر خواب و نخوت رو باز مي كردي و
خودتو مي سپردي به دست موج هاي عاشقي! هر چند كه ممكنه مثل ماهي هاي
كوچولو، رو سنگ ها جون بدي و يا مثل گوش فيل ها و صدف ها خرد بشي اما
حتي اگر تبديل به شن، احساس بهتري از غوطه ور موندن تا ابد داري! حاضري
اين لنگر رو باز كني؟
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید