از آب کره گرفتن (می گیرد ):
راه های بدست آوردن انواع استفاده هارا بلد بودن.
از اسب افتادیم ولی از اصل نیفتادیم:
اگر دچار فقر و تنگدستی شده ایم ولی نجابت و انسانیت خودرا حفظ کرده ایم.
از اینجا رانده از اونجا مانده:
سرگردان و ناامید بودن ،درهیچ کجا توفیقی نیافتن.
همانند:چوب دو سر نجس شدن.
از این ستون به آن ستون فرج است :
امید آن است که به مرور ایام وگذ شتن مرحله ای کار درست شود.
تسلای خاطری در نا امیدی.
از این شاخ به آن شاخ پریدن:
هر دم از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن،تغییر دادن مسیر صحبت.
از بی کفنی زنده بودن:
در نهایت بی چیزی و سختی به سر بردن ،آه در بساط نداشتن،
بیچاره و در مانده بودن.
از پا پس می زند با دست پیش میکشد:
خوداری میکند ومیل باطنی خود را بروز نمی دهد.
همانند:
چه خوش نازیست ناز خوبرویان
زدیده رانده را دزدیده جویان
به چشمی خیرگی کردن که بر خیز
به دیگر چشم دل دادن که مگریز
از پس هر گریه آخر خنده ایست:
هر پستی یک بلندی هم دارد.
همانند:
بعد نومیدی بسی امید هاست
از پس ظلمت دو صد خورشید ها ست
ازیر بوته در نیامده ام:
خیال نکنی آدم بی کس وکاری هستم ،من هم تااندازه ای از این
امور سر درمیاورم.
ازجان گذشته را به کمک احتیاج نیست:
کسی که از همه چیز خود گذشته و صرف نظر کرده نمی تواند در بند امر خاصی باشد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )