نمایش پست تنها
  #472  
قدیمی 02-06-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شعر از نيما





شب‌پره‌ی ساحل نزدیک


چوک و چوک!... گم کرده راهش در شب تاریک

شب‌پره‌ی ساحل نزدیک

دمبدم می‌کوبدم بر پشت شیشه.


شب‌پره‌ی ساحل نزدیک!

در تلاش تو چه مقصودی است؟

از اطاق من چه می‌خواهی؟


شب‌پره‌ی ساحل نزدیک با من (روی حرفش گنگ) می‌گوید:

"چه فراوان روشنایی در اطاق توست!

باز کن در بر من

خستگی آورده شب در من."


به خیالش شب‌پره‌ی ساحل نزدیک

هر تنی را می‌تواند بود هر راهی

راه سوی عافیتگاهی

وز پس هر روشنی ره بر مفری هست.


چوک و چوک!... در این دل شب که ازو این رنج می‌زاید

پس چرا هر کس به راه من نمی‌آید...؟







__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید