
02-07-2010
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267
508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هیچی انشاء الله
مردی چند درهم با خود برداشته به بازار می رفت که الاغی بخرد .رفیقشبه او رسیده گفت:به کجا می روی ؟جواب داد:می روم بازار تا الاغی بخرم .گفت:بگو انشاءالله گفت:این پول است و الاغ هم در بازار بسیار.پس احتیاجی به گفتن انشاءالله ندارد.چون چند قدمی برفت طراری پولش را از جیبش زد و او نفهمیده امد الاغی خرید و دست در جیب برد که بها بپردازد پول نیافت >برگشت و بسیار غمگین بود .رفیقش به او رسید و گفت:الاغ خریدی ؟گفت:پولها را بردند انشاءالله پرسید که بود؟گفت:طراری انشاءالله چون به خانه رسید زن از او پرسید :چه شد؟گفت:هیچی انشائالله.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|