به ساز کسی رقصیدن:
به تحریک کسی دست به کاری زدن.
به سفارش حج قبول نمیشود:
پارهای از کار هارا خود شخص باید انجام دهد.
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ( صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی ):
تحمل سختیها وکسب تجربه درسفرها سبب کمال وپختگی است.
به سیم آخر زدن:
به هر عمل ممکنی دست زدن،دست بالا را گرفتن.
به شتر مرغ گفتند بار ببر گفت مرغم،گفتند پرواز کن گفت شترم:
مانند کسی که سعی می کند به هر بهانه ای شده شانه از زیر کار در ببرد.
به صورت یک پول سیاه در آوردن:
کسی را بی ارزش وخوار و خفیف کردن،از سکه انداختن.
بعد از چهل سال گدایی شب جمعه را گم کرده:
سر زدن کار نا صواب از یک مرد پخته بعید است.
به کوچه علی چپ زدن:
اظهار بی اطلاعی نمودن.
به گربه گفتند فضله ات درمان است خاک رویش ریخت:
مضایقه کردن چیز نا قابلی،کسی که جنبه کاری و خاصیتی نداشته باشد.
بلبلان خاموش وخر در عرعر است:
صدای نا هنجار و غیر قابل تحمل آواز کسی،آواز خر در چمن.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )