نمایش پست تنها
  #35  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

With clear wine, a wise one washed his behind
Early morning in tavern, who had homage on his mind.
When the golden cup of sun, descended from the skies
Curve of the new moon, of the curved cup would remind.
Happy is the one whose prayers and needs stem from his pain
With tears of his eyes and blood of his veins, cleans his behind.
The head priest leading prayers should be the one
Whose shrinking gown, blood of the daughter of vine defined.
My heart bought upheavals for the locks of that flowing hair
I know not that in this trade, what profit it could ever find.
If the head priest asks for me and my kind
Tell him Hafiz, with wine, is baptizing his behind.






به آب روشن می عارفی طهارت کرد
عـلی الصباح که میخانه را زیارت کرد
همین که ساغر زرین خور نهان گردید
هـلال عید بـه دور قدح اشارت کرد
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
بـه آب دیده و خون جگر طهارت کرد
امام خواجه که بودش سر نـماز دراز
بـه خون دختر رز خرقه را قصارت کرد
دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد
اگر امام جماعت طلـب کـند امروز
خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید