نمایش پست تنها
  #98  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

With your long curled eyelashes

You brought me a thousand doubts

When your sleepy eye flashes

A thousand pains in me come out.

O thou, companion of my heart

Memories of friends my mind depart

There is not a day that from the start

Your memory I do not tout.

The world is baseless and old

Lovers shout out and scold

Magic spells take their hold,

This is love's sorrowful route.

Separation puts me on fire

My circumstances are dire

May the nightly breeze inspire

With a whiff of what it's all about.

This world of space and time

For Beloved ain't worth a dime

Ruling the world is a crime

If Beloved is without.

If in my place, Beloved choose

Another, then I greatly lose

My life and soul I'll refuse

Curses upon myself I spout.

At dawn sings the nightingale

O Beloved, yourself unveil

In my head I cry and wail

Of yesternight's dreamy bout.

On my deathbed, when I rise

I'll head straight for Paradise

If only I can keep my eyes

Upon the flame your candle sprouts.

The tale of my desires

That I cry out and shout

Unmistakably inspires

What Hafiz said without doubt.






بـه مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینـم
بیا کز چـشـم بیمارت هزاران درد برچینـم
الا ای همنشین دل که یارانـت برفـت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنـشینـم
جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
ز تاب آتـش دوری شدم غرق عرق چون گـل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینـم
جـهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
کـه سلـطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامـم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صـباح الـخیر زد بلبل کـجایی ساقیا برخیز
کـه غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم
شـب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینـم
حدیث آرزومـندی که در این نامه ثبت افـتاد
هـمانا بی‌غـلـط باشد که حافظ داد تلقینم
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید