نمایش پست تنها
  #102  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

From the Old Magi I have a sacred oath and decree
Forbidden drinking wine, where Beloved will not be
I want to rend my shirt, what else to do with being fake?
Mean words are a torture that souls flee.
Unless Beloved's lips grant my wish and nurture mine
At the gate of the tavern I'll remain a refugee.
Has He forgotten my years of serving Him?
O morning breeze, remind Him, I plea.
Hundred years hence, if by chance you pass my grave
My decayed skeleton will dance with joy and much glee.
Beloved steals my heart with hundred hopes
Usually the great deliver on what they agree.
O bud, don't be upset with your fate and open up
Breath of morning breeze will refresh & set you free.
O heart, seek your healing some other way
For pain of Love, doctors have no remedy.
Seek the wisdom that you keep for ever more
Let others go for riches, fame and degree.
The path is tough, unless are touched by grace
From cursed Satan springs no gain for me.
Hafiz, thankfully face your poverty
Humble heart and sweet tongue is best for thee.






فـتوی پیر مـغان دارم و قولیسـت قدیم
که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم
چاک خواهـم زدن این دلق ریایی چه کنـم
روح را صحبـت ناجـنـس عذابیسـت الیم
تا مـگر جرعـه فـشاند لب جانان بر مـن
سال‌ها شد کـه منم بر در میخانـه مـقیم
مـگرش خدمـت دیرین مـن از یاد برفـت
ای نـسیم سـحری یاد دهش عـهد قدیم
بـعد صد سال اگر بر سر خاکـم گذری
سر برآرد ز گلـم رقص کـنان عـظـم رمیم
دلـبر از ما بـه صد امید سـتد اول دل
ظاهرا عـهد فرامـش نکـند خـلـق کریم
غنـچـه گو تنـگ دل از کار فروبسته مباش
کز دم صـبـح مدد یابی و انـفاس نـسیم
فـکر بـهـبود خود ای دل ز دری دیگر کـن
درد عاشـق نـشود به به مداوای حـکیم
گوهر مـعرفـت آموز کـه با خود بـبری
کـه نـصیب دگران است نـصاب زر و سیم
دام سخـت اسـت مگر یار شود لطـف خدا
ور نـه آدم نـبرد صرفـه ز شیطان رجیم
حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش
چـه بـه از دولت لطف سخن و طبع سلیم
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید