نمایش پست تنها
  #124  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

O heart, the street of Love is no more your promenade
You've packed your belongings and just sit in the shade.
Polo stick in your hands, yet you don't play the ball
The Royal hawk on your arm, yet will not hunt or raid.
Your boiling blood flows through your veins and heart
Yet you let the vision and image of your Beloved fade.
In spite of the fragrant breeze, you let your temperament freeze
The wind goes to your friend's house, yet behind you've stayed.
From this garden you don't pick any roses for yourself
Because of the thorns that now you avoid and degrade.
A hundred perfumes, you've kept stored up your sleeves
Yet not one upon the Beloved's hair you've sprayed.
You've thrown the gentle cup and tender wine away
And not think when drunk, what will come to your aid.
If slaves of everyone the Wise King has made
Hafiz, you won't yield and succumb to this trade.






ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کـنی
اسـباب جمـع داری و کاری نمی‌کنی
چوگان حکـم در کف و گویی نـمی‌زنی
باز ظـفر به دست و شکاری نمی‌کـنی
این خون کـه موج می‌زند اندر جـگر تو را
در کار رنـگ و بوی نگاری نـمی‌کـنی
مشکین از آن نشد دم خلقت که چون صبا
بر خاک کوی دوست گذاری نـمی‌کـنی
ترسـم کز این چمن نبری آسـتین گـل
کز گلشنـش تحمـل خاری نمی‌کـنی
در آسـتین جان تو صد نافه مدرج اسـت
وان را فدای طره یاری نـمی‌کـنی
ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک
و اندیشـه از بلای خماری نـمی‌کـنی
حافـظ برو کـه بـندگی پادشاه وقـت
گر جملـه می‌کنـند تو باری نمی‌کـنی
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید