موضوع: عشق و عرفان
نمایش پست تنها
  #12  
قدیمی 02-08-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض احمد غزالي طوسي و شرح هو معكم اين ما كنتم

احمد غزّالي فرمايد كه روح هست نيست نمايست، هر كسي بدو راه نبرد. و سلطان

قاهر و متصرف وي است، و قالب بيچارة وي است. هرچه بيند از قالب بيند و قالب از او

بي خبر. عالم با قيوم همين مثل است و همين مقصود. كه قيوم عالم ، هست نيست

نمايست در حق اكثر خلق عالم، كه هيچ ذره را از ذرات عالم، قوام وجود نيست به خود،

بل به قيوم وي است، و قيوم هر چيزي به ضرورت با وي باشد، و حقيقت وجود وي را

باشد. مقوم از وي بر سبيل: «و هو معكم اينما كنتم» اين بود، ليكن هر كسي معيّت را

نداند الا جسم با جسم، يا معيت عرض با عرض. و اين هر سه در حق قيوم محال بود و

اين معيت فهم نتواند كرد. و معيت قيوم، معيت قسم رابع است، بلكه معيت به حقيقت

اين است، و اين هست نيست نمايست كه اين معيت نشناسد قيوم را مي جويند و باز

نمي يابند. و ماهي كه در دريا غرق آب است، آب را مي جويد ولي نمي يابد. و كساني

كه اين معيت را بشناختند، خود را مي جويند و باز نمي يابند كه همه خلق را مي بينند و

مي گويند نر في الوجود الاالقيوم . پس ما كيستيم و كجائيم؟ و بسيار فرق بود ميان

كساني كه وي را جويند و نيابند، و ميان كساني كه خود را جويند و نيابند. بلكه عين وي

هستي به حقيقت مي طلبد و نمي يابد.


__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear

ویرایش توسط آريانا : 02-08-2010 در ساعت 11:35 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید