كارزار عشق
كوه بلند پست شود از فشار عشق
پشت سپهر خم شده در زير بار عشق
تنها نه من اسير ره عشق گشته ام
شيران شرزه صيد شوند از شكار عشق
كس را چه زهره آنكه بر او پنجه افكند
پيل دمان ز پا فكند شه سوار عشق
بي سقف و بي ستون كه جهاني بپاي داشت
اين نيست غير از اثر آشكار عشق
برتر از آنكه فكر و خرد پي برد بدان
حيران عقول عارف و عامي به كار عشق
(فكري ) چه خوش سرود معماي عشق را
« گردان شوند خسته دل از كارزار عشق»
افسر بگو، بگو كه تو هم سوختي ز غم
تا ذرّه اي فتاده به جانت شرار عشق
....
1315