پس از قرنی شنبه به نوروز میافتد:
همیشه این اتفاق روی نمیدهد،به ندرت این طور است.
پسخوان را به پیشخوان زد و رفت:
هست و نیست خودرا بهم زد و دست از همه چیز کشید و در رفت.
پسر خاله دسته دیزی:
خویشاوندی بسیار دوری داشتن،ارتباطی با هم نداشتن.
پشت پا به بخت خود زدن:
از روی بی عقلی زندگی خود را خراب کردن.
پشت بشقاب کشیدن:
از ابراز محبت به کسی خوداری کردن.
پشت چشم نازک کردن:
با تکبر و خود خواهی بر خورد کردن ،حرکتی خود خواهانه کردن.
پشت دست داغ کردن:
عهد کردن با خود که بار دیگر کار ویا عملی را تکرار ننماید.
پشت سر کسی نماز خوئاندن:
اعتماد داشتن به درستکاری کسی، اطمینان به بر تری و انسانیت شخصی نسبت به دیگران.
پشت قابله مادرش انداخته:
حقی بر آنچه مدعی شده ندارد زیرامال او نیست،ادعای بیجایی می کند.
پشت گوش انداختن:
نشنیده گرفتن سخن کسی،سهل انگاری کردن.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )