پشت و رویش یکی نبودن:
آدم دورو و منافق بودن،سر از رفتار و گفتار کسی در نیاوردن.
پشم اندازش بد نیست:
ظاهری برازنده و هیکلی درشت ویا ابهت دارد،
همانند: غلط اندازش بد نیست.
پشم چی ،کشک چی:
منکر چیزی یا امری شدن،معامله یا طلبی را رد کردن.
پشم در کلاه نداشتن:
کار از دست کسی بر نیامدن.
پشم و پیله اش ریخته:
عرضه و لیاقت گذشته را ندارد،کاری از او ساخته نیست.
پشه چون پر شد بزند پیل را:
همانند:آری به اتفاق میتوان ، جهان را گرفت.
پشه لگدش زده است:
کنایه از نازک نارنجی بودن،از کوچکترین درد وعارضه آه وناله سر دادن.
پلو معاویه چربتر است:
صاحب پول وقدرت است ، حق با زورمند است.
پنج انگشت برادرند برابر نیستند:
اشخاص گر چه در کلیات زندگی نظیر همدیگرند ولی از نظر خصایص و خلقیات برابر نیستند.
پوست از سر کسی کندن:
اذیت و آزار کردن کسی ،تلافی جویی وانتقام گیری.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )