توی آفتاب بگذاری راه می افتد:
به شوخی،اشاره به خط بد وناخواناست،مثل خرچنگ قورباغه، خط هایی که در هم وبرهم نوشته شده.
توی این هیر وویر،بیا زیر ابرویم رابگیر:
در میان ازدحاموشلوغی از کسی درخواستی غیر ضروری و بیجایی شود.
توی خمیازه گذاشتن:
کسی را درتردید و انتظار باقی گذاشتن.
توی دهان شیر میرودوبیرون می آید:
آدمی است نترس و شجاع واز عهده سخت ترین کارها بر می آید.
ته چیزی را بالا آوردن:
کفگیر به ته دیگ رسیدن، به اتمام رسانیدن و به مصرف رسانیدن.
تیر از شست در رفتن:
فرصت انجام امری را از دست دادن،اختیار کاری از دست رفتن.
تیری به تاریکی انداختن:
بدون مطالعه دست به اقدامی زدن ، کاری بدون هدف کردن.
تیشه به ریشه خود زدن:
به دست خود موجبات خرابی وزیان و ضرر را فراهم کردن.
تیشه رو به خود بودن:
تنها به فکر خود بودن و به دیگران توجهی نداشتن.
تورا به گور من نمی گذارند:
به خاطر گناه من،تورا عذاب نمی دهند.
تیر از کمان رفت:
وقت تدارک کار کذشت.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )