اندرزنامۀ حضرت شيخ محمّدعثمان سراجالدّين ثاني
اشاره: آنچه در پي ميآيد، ترجمۀ اندرزنامۀ حضرت شيخ محمّدعثمان سراجالدّين ثاني است به همۀ مسلمانان و پيروان طريقت نقشبندي، آن مرشد بزرگوار اين اندرزنامه را يك سال و چند ماه پيش از درگذشت خويش به زبان كُردي نوشته است، اين متن در همان ايّام منتشر شده ، از آنجا كه اين توصيهنامه حاوي اندرزهايي بسيار ارزشمند و اسلامي و انساني است بر آن شديم تا ترجمۀ آن را در اختيار مريدان و علاقهمندان قرار دهيم. شايان ذكر است كه حضرت شيخ محمّدعثمان در پايان اين پيام تأكيد كرده است كه هركس اين پندها را پذيرا شود و به آنها عمل كند، ما «هرگز او را فراموش نميكنيم و در قبال او مسئول خواهيم بود».
پيام حضرت شيخ محمّدعثمان سراجالدّين به همۀ مريدان و منسوبان طريقۀ شريف نقشبندي
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
هَذَا بَلاَغٌ لِّلنَّاسِ وَلِيُنذَرُواْ بِهِ (ابراهيم / 52).
به قاطبۀ علاقهمندان و مريدان راه خداشناسي و طريقۀ مباركۀ نقشبنديّه و علما و حلقهداران ختم و همۀ پيروان طرايق؛
السّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
در روزگاري كه عامۀ مسلمين در تنگنا و وضعيّتي سخت قرار دارند و دين اسلام غريب شده و هزاران توطئهگر جهنّمي، براي ايجاد اختلاف و فتنه و با شكست مواجه كردن نقشِ مسلمانانِ حقيقي؛ نقشههاي شوم ميكشند، در چنين حالتي آن كس كه بر روش و سنّت حضرت محمّد(ص) برود و با نفس امّارۀ خويش جهاد كند و اخلاق نيكمردان را مدّ نظر قرار دهد و ثروت و طمعِ دنيوي، وي را پريشان حال نكند، چنين كسي در مسابقۀ زندگي برنده خواهد بود و نور خدا دل و درونش را روشن خواهد كرد: « مَنْ كانَ لِلّهِ فَقَد كانَ اللهُ لَه » و « مَن عَمِلَ بِما يَعْلَم أورَثَهُ اللهُ علم ما لَم يعلَم »: هر كه بدانچه كه ميداند رفتار كند، خداوند چيزي را كه نميداند به وي ميآموزد.
در اين زمان، ملّت كُرد نيز، در وضعيّتي است پر از خطر و نگراني: از هر سو راهِ بيديني و مكاتب و برنامههاي دور از حقيقت، احاطهاش كردهاند و هر شخص،گروه و طرفي به گونهاي وعنواني اين مردم را ميفريبد. فقر و جهل و بيسواديِ بسياري از مردم و عدم فهمشان نسبت به حقيقتِ اسلام كاري كرده است كه آنان به هرسازي ميرقصند و سر و صداي اين رقص ناشيانه هم جلوي بينايي و بصيرت آنها را ميگيرد و به مسئوليّت خود در درگاهِ پروردگار نميانديشند، به همين دليل است كه بر مريدان راه تصوّف و طريق نقشبندي لازم است كه با دلسوزي و اخلاص و با همۀ وجود، دين خدا را ابلاغ كنند « أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ (زمر/3)» و هر وعدهاي كه دادند صادقانه بر آن پايدار بمانند: « وَ أَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً (اسراء/ 34)» و در موضوعات و بحثهايي كه حقّي و مسئوليّتي در آن ندارند و از آن آگاه نيستند، دخالت نكنند: « وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً (اسراء/ 36) ». مريدان ما بايد كه با حكمت و دورانديشي بزيند و با عصبانيّت و تندخويي با مردم زندگي و برخورد نكنند، زيرا [در صورتي كه با جهل و تعصّب رفتار كنيد] ، افراد ملّت از شما دوري خواهند گزيد: « وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ (آل عمران/ 159)»، و بايد كه با مخالفان و دشمنان راه شريعت و طريقت هم بدين شيوه رفتار كنند كه قرآن ميفرمايد: « ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (نحل / 125)».
به هيچ وجه نبايد بدگويي،تكفير و فاسق دانستن آنان بر زبانتان جاري و يا در دلتان ماندگار شود؛ چرا كه آنان اگر بيباور باشند، بدگويي از آنها و فكر و برنامههايشان، كاري ميكند كه آنان نيز به اسلام و مقدّساتِ آن بيادبي كنند و آن گاه شما هم در اين كار مسئول خواهيد بود: « وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ (انعام / 108)» و اگر هم مسلمان باشند، مطابقِ حديثِ پيامبر(ص)، اگر مسلماني،مسلمان ديگر را تكفير كند و تهمتش راست و درست باشد، تنها خبر از واقعيّتي داده، ولي اگر كافر نباشد يا حتّی كافر تمام نباشد، در آن صورت آن كلمه و اتّهامِ كفر، به كسي بر ميگردد كه گفته است ـ اعاذنا الله! : « إذا قالَ الرَّجلُ لأخيه يا كافر، فَقَد باءَ بِها اَحَدُهُما، فَإن كانُ كما قال وَ الّا رَجَعَتْ عَلَيْهِ » ـ مُتُّفقٌ عَلَيه. از همين روست كه اين لفظ و امثال آن به هيچ روي نبايد در ميان مريدان و منسوبان طريقۀ نقشبندي، به كار برده شود، اگر نه، چنين كسي از راه و دستور ما كناره گرفته است.
راه تصوّف، يك نعمت بزرگ خداوندي است براي افرادي مخصوص و ويژه و برگزيده از ميان مسلمانان و آن كس كه آمادگي در بر كردن چنان خلعت والايي را نداشته باشد، نميتواند آن را با زور و فشار تصاحب كند، زيرا كه اسلام ـ كه سرچشمۀ اين طريقه است ـ نميخواهد كه مردم به زور و اجبار از آن پيروي كنند: « لاَ إِکْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ (بقره / 256) ».
برادران و خواهران مسلمان! مريدان طريقۀ نقشبنديه!
كاري كنيد كه مردم از طريق رفتار والاي شما، عاشق راه اسلام شوند، نه اين كه به علّت عملكرد افراد بدكردار، دوستان را هم بگريزانيد و مخالفان را بيدار و دشمنان را زنده كنيد و با رفتار و انديشۀ نادرست، مردم را در سنگر دشمني طريقۀ خودتان به صف كنيد. طريقۀ ما، خودنمايي و كرامتبافي و پرورش نفس و فريب دادن مردم نيست؛ طريقۀ ما نقشه كشيدن و حزب گرايي نيست كه فقط عدۀ مخصوصي را در برگيرد و آن كه با ما نيست بد و دشمن قلمداد شود.
ما، بايد بر راه و روش حضرت پيامبر(ص) برويم كه ميفرمايد: « أنزِلُوا النّاسَ مَنازلَهُم»: (مردم را در جايگاه خود بنشانيد) و « خالِقِ النّاسَ بِخُلق الحَسَن»: ( با مردم به نيكي رفتار كنيد) و « خاطَبُوا النّاسَ عَلی قَدَرِ عُقُولِهِم »با مردم در خور فهم آنان سخن گوييد). آن رهبر [بزرگ]، رحمت است براي همۀ عالم، بنابراين طريقت ما هم نبايد از آن راه مستقيم كنار بزند و [بايد] همۀ افراد را با ديدي يكسان نگاه كند، چنان كه قرآن ميفرمايد: « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات/ 10)» و با خوب و بد آنان دلسوزي ورزند تا نور خدا با دل آنان آشنايي يابد و همّت اوليا و دلسوزي و اخلاص شما، آنان را گرد هم آورد و جامعهاي خدا پرست و راستگو و دلير و توانا از آن ايجاد شود كه در كنار عزّت اسلام، زندگي را به سر برند و اسلام و مسلمانان به وسيلۀ آنان سربلند و مفتخر و شادمان شوند، چنان كه حضرت عمر ـ رضيالله عنه ـ ميفرمايد: « نَحنُ قَومٌ أعزّنا اللهُ بِالإسلام فَمَهْما ابتَغَيْنا العِزَّةَ مِن غَيْر الله أذلّنا الله »: ( ما گروهي بوديم كه خداوند ما را با اسلام عزّت بخشيد، پس هرگاه از غير خداوند عزّت و سربلندي طلب كنيم خداوند ما را خوار و ذليل ميكند).
تمام آنان كه تمسّك كردهاند،بايد عاقلانه و با هوشياري و منطق اسلام حركت و زندگي كنند و از فرمايش خدا و پيغمبر خدا (ص) و راه اسلام منحرف نشوند و بايد به يكي از چهار مذهب[معروف] اسلامي پايبند باشيد، بدون هرگونه انحراف و تلفيق[بين مذاهب] و تتبّع رُخَص(جستجو و اِعمال قواعد و احكام ساده در مذاهب). و امام مذهب ما، حضرت شافعي ـ رضي الله عنه ـ است و آنها كه [از اين مذاهب و دين اسلام] كنار زده و گمراه شدهاند، زياني به شما نميرسانند:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ يَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ (مائده/ 105)».
خداوند صاحبِ اين سخن صحيح را رحمت كند كه ما هم با او ميگوييم: « مَنْ تَفَقَّهَ وَ لَم يَتَصَوّف فَقَد تَفَسَّقَ وَ مَن تَصوَّفَ وَ لَم يَتَفَقَّه فقَد تَزَندَقَ و مَن جَمَعَ بَينَهُما فَقَد تَحَقّقَ». حضرت امام شافعي،رضيالله عنه، هم ميفرمايد:
فَقيهاً وَ صُوفيّاًَ فَكُن لَيْسَ واحِداً
فإنّي وَ حَقّ اللهِ ايّاكَ اَنْصَحُ
فَذلِكَ قاسٍ لَمْ يَذُقْ قَلبُه تُقَیً،
وُ هذا جُهولٌ، فَكَيفَ ذُوالجَهلِ يَصلَحُ ؟
يعني: هم فقيه و هم صوفي باش، نه فقط يكي از آن دو، به خدا سوگند، من پند دهندۀ تو هستم ؛ زيرا آن (فقيه بيتقوا)، قساوت قلب دارد و مزۀ پرهيزكاري را نچشيده است و اين(صوفي بيعلم)،جاهل است، چگونه اصلاح ميپذيرد ؟
مسلمانان ارجمند!
راه تصوّف، پايبندي به شريعت اسلام است و [شريعت و طريقت] هرگز از همديگر جدا نخواهند شد و اينجانب هم، خود را خدمتگزار اسلام و شريعت مقدّس آن ميدانم و مطمئن هستم كه طريق نقشبندي سالمترين و آسانترين و نزديكترين راه به سوي خداوند است و خود را علاقهمند و دلسوز امّتِ پيامبر(ص) ميدانم و به همين خاطر است كه بسيار صميمانه از شما درخواست ميكنم كه خود را به اين راه درست نزديك سازيد تا با نور خدا آشنا شويد. [مراسم] ختم و عبادت خود را گرمتر و با رونقتر كنيد و ذكر و ياد خداوند را وردِ شبانهروز خود سازيد، دلهاي خويش را با ياد و رابطه، آباد و گشوده كنيد و با حرامخواران و اهل دنيا آنقدر رفت و آمد نكنيد كه به جاي آن كه شما، آنها را اصلاح كنيد،آنان شما را تغيير دهند و در شما تأثير بگذارند. هركس كار و درس و وظيفۀ خود را ـ كه به او سپرده شده ـ به خوبي انجام دهد و نصيحت و پند مرا هم به نيكي بپذيريد: «اللّهمَّ اشهَد فَقَد بَلَغْتُ». آن كس كه از اين[وصيّت و نصيحت] سر باز زند، من از او تبرّي ميجويم و هركس بدان پايبند باشد و همهاش را اجرا و عملي كند، به حول و قوّت و ياري خدا، هرگز او را فراموش نميكنيم و در قبال او مسئول خواهيم بود.
وصيّت نهايي من هم اين دو نكته است كه مريد راستين بايد آن را عملي سازد:- [مريد] در حالت جذبه، تا ميتواند بايد خويشتندار باشد و جلوي خود را بگيرد و از حيله و فريب نفس و شيطان پيروي نكند و بايد كه از ـ به اصطلاح ـ جذبۀ غير حقيقي دور باشد، زيرا صاحبِ آن، از آن، زيانِ فراوان ميبيند [اين جذبه] در مجلس ختم هم سردي ايجاد ميكند. مريدان علما و سرحلقههاي ختم نيز بايد با آگاهي و حكمت و نصيحت دلسوزانه اين كسان را از آن كار منع كنند.
- خانواده و فرزندان مريدان، بايد از هر لحاظ محجّبتر و مؤدّبتر و موقّرتر باشند و در جهت اصلاح آنها، از هيچ كوششي دريغ نشود.
- دنيا و سياست و سياستمداران،همه، ميآيند و ميروند و در گذارند،[امّا] دين خدا، پيوسته با حال خود باقي ميماند، و بر همين اساس، هدف ما، هيچكدام از اينها [و چيز ديگري] نيست جز به جا آوردن مسئوليّتهاي بارگاه خداوند و كسب رضايت پروردگار.
در خاتمه، شما را به خداوند بزرگ ميسپارم. همّت اولياء و نيكمردان مددكارتان باد!
هَذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ (آل عمران/ 138).
و صلّی الله علی سيّدنا محمّد و آله و صحبه و سلّم.
الشّيخ محمّد عثمان سراجالدّين النقشبندي
ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
۱.استاد شيخ محمّدسعيد نقشبندي اين دو بيت را اينگونه به فارسي ترجمه كرده است:
« فقيهي باش و صوفيي، نه از آنها يكي، جانا !
كه هستم ناصحت، حتماً به حقّ ايزد دانا !
چه، آن، قاسي بود، قلبش ز تقوا دور و بيبهره،
و اين، جاهل، چه سان صالح شود؟ اي عاقل بينا! ».
نگاه كنيد به: كتاب چهل مقاله، ص 145.
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|