
02-12-2010
|
 |
ناظر و مدیر ادبیات  
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هفته خاکستری
شنبه روز بدي بود
روزبي حوصلگي
وقت خوبي كه مي شد
غزلي تازه بگي
ظهريكشنبه ي من
جدول نيمه تموم
همه خونه هاش سياه
روي خونه جغدشوم
صفحه ي كهنه ي يادداشت هاي من
گفت دوشنبه روز ميلادمنه
اماشعرتومي گه كه چشم من
تونخ ابره كه بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
غروب سه شنبه خاكستري بود
همه انگارنوك كوه رفته بودن
به خودم هي زدم از اينجا برو
اماموش خورده شناسنامه ي من
عصرچهارشنبه ي من
عصرخوشبختي ما
فصل گنديدن من
فصل جون سختي ما
روز پنجشنبه اومد مثل سقاهك پير
رونوكش يه چيكه آب گفت به من بگيربگير!
جمعه حرف تازه يي برام نداشت
هرچي بود،پيش ترازاينها گفته بود
..
..
.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|