نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 02-12-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سودابه درشاهنامه

«سودابه ايراني ، با دو جلوه اهورايي و اهريمني »



سودابه درشاهنامه سه دوره زندگي دارد : در دوران نخستين ، او دختري عاشق پيشه و فداکار است که در راه عاشقي ازخان و مان شاهي مي گذرد . در زماني که کاووس ، در چاه هاماوران زنداني مي گردد ، او با مهرباني هر روز به ديدارش مي رود و براي او خوراک و پوشاک مي برد . در شاهنامه فردوسي اين ويژگي از اوگرفته مي شود و شخصيت ديگري با نام منيژه ، ساخته و پرداخته مي شود که بر گرداگرد چاه بيژن پرستاري مي کند .


دوره دوم زندگي سودابه در برخورد با سياوش است ؛ اين دوران ، برگرفته از دو اسطوره ايراني است که جلوه گاه تابش اهورا و تيرگي اهريمن است . اين اسطوره ها بر گرفته از زندگي زردشت و ديدار او با فرشته اي اهورايي و ماده ديوي اهريمني است که در گردش اسطوره اي خود به حماسه رسيده اند و اين دو جلوه جدا از هم ، در هم تنيده شده و انساني اهورايي - اهريمني و زني فرشته - ديو با نام سودابه پرداخته است .


از آن جايي که سودابه را از سرزمين تازيان و انيراني پنداشته اند ، جلوه اهورايي او در زير برداشت هاي اهريمني از او ، گم شده است و جلوه اي ندارد .

جلوه نيک و اهورايي سودابه در بازتاب ناخودآگاه او در شاهنامه رخ نموده است ؛ در آنجا که او فرشته وار سياوش را دوست مي دارد ، از راه ناخودآگاه اهورايي خود ، راز آفرينش سياوش را - اين که او از فّر اهورا و اهورا فروهر او را از پيش آفريده است - آشکار مي کند ، گذشتن او را با سلامتي تن و آزادي روان از آتش و همين گونه رويش دوباره درختي سياوش را مي داند . او آفرينش ايزد گياهي و پيکر گرداني سياوش را ؛ گياه- ايزد- شاهزاده – درخت ، مي شناسد و به همين سبب او را درخت پرستش مي خواند . تنها اوست که رازوارگي درخت سياوش را مي داند . سياوش براي سودابه " ايزدي در زمين " و در خور پرستش است .


جلوه اهريمني سودابه اين است که او همانند ماده ديوي اهريمني بر سر راه سياوش قرار مي گيرد . سياوش او را ديو مي خواند و او را فرستاده اهريمن مي داند ، از او روي بر مي گرداند ، او را از خود مي راند و به اهورا پناه مي برد . سودابه درجلوه اهريمني براي از ميان برداشتن سياوش دست به دامن جادو مي گردد و سياوش را در آتش مي فرستد و آرزوي بد براي او دارد تا آنجا که سياوش به بهانه سودابه دل از ايران شهر بر مي گيرد ، به دامن دشمن پناه مي برد و در آنجا کشته مي شود .


دوره سوم ، مرگ سودابه است که از تلخ ترين و سياه ترين پرده هاي شاهنامه است . سياوش سودابه اهريمني را به خاطر انديشه ، گفتار و کردار اهورايي مي بخشد . امّا ، سودابه سزاوار چنين مرگي نبود که جهان پهلوان ، او را آن گونه در خون کشيد . سودابه در عشق ورزي هاي خويش دست به ناشايستي ، تن به گناهي و دامن به ناپاکي نيالوده که " مرگ ارزان " باشد ، زيرا سياوش زمينه ناشايستي ، ناپاکي و گناه را براي او فراهم نکرد ....







....
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید