فرشته اشي و سودابه :
اشي ( = ارت ) به معناي سهم ، بخش و پاداش است ، او " خرد و خواسته " (يسنا ،بند 2 ، 6 ) مي بخشد و از ايزد بانوان بزرگ آئين مزديسنا مي باشد . " پدر او ، اهورامزدا ، مادرش ، سپندارمذ ، سروش و مهر نيز برادران او هستند " ( يشت ها ؛ ارت يشت ، بند 16 ) .
" ارت زيبا ، درخشان ، داراي فروغ شادماني افشان و فرّ نيک بخشي " ( بند6 ) است . او " بزرگوار نيک آفريده خوب چهر ، به اراده خود فرمان گذار و به تن فرّ داده شده است . " (بند 15 ) و" در ميان ايزدان ستوده ترين " (بند 17 ) است ، اشي " پيروزي بخش و شکست دهنده " ( يشت ها ؛ زامياد يشت ؛ بند 54 ) است .
فرشته اهورايي اشي ، زردشت را دوست مي دارد ، با او هم سخني مي کند ، او را به سوي خود مي خواند و سودابه اهورايي سياوش را :
" آنگاه او را چنين گفت ، آن ارت نيک بزرگوار
به نزديک من آي ، سپنتمان راست کردار پاک
به گردونه من تکيه زن ،
به نزديک او در آمد :
او سپنتمان زردشت ، به گردونه اش تکيه زد "
( يشت ها ؛ ارت يشت ، بند 21 ) .
سياوش چو نزديک ايوان رسيد
يکي تخت زرّين درفشنده ديد
برو بر ز پيروزه کرده نگار
به ديبا بياراسته شاهوار
بران تخت سودابهء ماهروي
بسان بهشتي پر از رنگ و بوي
يکي تاج بر سر نهاده بلند
فروهشته تا پاي مشکين کمند
( فردوسي ، 1374 : 3 / 17 / 95 – 191 ) .
" پس ارت او را بپسود
با بازوي چپ و راست ، با بازوي راست و چپ
و اين سخن گفت :
تو نغزي اي زردشت
تو خوب آفريده اي ، اي سپنتمان
با پاهاي خوب ، با بازوان بلند
به تن تو فرّ داده شده
و به روان تو سعادت جاوداني
راست است آنچه به تو مي گويم "
( يشت ها ؛ ارت يشت ، بند 22 )
سياوش چو از پيش پرده برفت
فرود آمد ار تخت سوداربه تفت
بيامد خرامان و بردش نماز
به بر در گرفتش زماني دراز
همي چشم و رويش ببوسيد دير
نيامد ز ديدار آن شاه سير
همي گفت صد ره ز يزدان سپاس
نيايش کنم روز و شب بر سه پاس
که کس را بسان تو فرزند نيست
همان شاه را نيز پيوند نيست
( فردوسي ، 1374 : 3 / 18 / 201 – 197 )