نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 02-12-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سودابه ايراني ، با دو جلوه اهورايي و اهريمني

سودابه و گناه :


از ديگر ريشه هاي اسطوره اي کهن آريايي سودابه در شاخه هندي آن ، نزديکي گناه آلود " يمي " خواهر" يم " به اوست که بازتاب آن به خوبي در گفتار و کردار سودابه و سياوش ديده مي شود .
جمشيد (= يم در وداها ) و سياوش ، هر دو در برابر زناني قرار مي گيرند که زناشويي با آن ها امکان ناپذير است . امّا جمشيد بدين کار تن مي دهد و گناهکار مي گردد ، گناهي که در وداها ، بر عهده يمه قرار مي گيرد اين است که وي به تحريک خواهرش با وي همبستر مي شود و از اين طريق مردمان پديد مي آيند . امّا سياوش به گناه تن نمي دهد و پاک دامن مي ماند .

احساسات يمي ، خواهر جمشيد در سرود هاي ريگ ودا ، ياد آور احساسات سودابه در شاهنامه است و همچنين سخنان و پندهاي جمشيد در راندن خواهر ، سخنان سياوش را ياد آور است .

سودابه و اهريمن :

از ديگر کردار هاي اهريمني سودابه ان است که او دروغ مي گويد :

چنين گفت سودابه کين نيست راست
که از او بتان جز تن من نخواست
ترا بايدم زين ميان گفت بس
نه گنجم به کارست بي تو نه کس
مرا خواست کارد به کاري به چنگ
دو دست اندر آويخت چون سنگ تنگ
نکردمش فرمان همي موي من
بکند و خراشيده شد روي من

( همان : 3/27 – 26 / 64 – 61 ، 357 )

او دست به دامن جادو مي گردد ، از زني جادوگر مي خواهد که دارويي ساز کند تا دو بچه اش را بيفکند و سودابه آن ها را از خود به شاه بنماياند که در گير و دار با سياوش مرده و افتاده اند . اين کار سودابه گناهي نا بخشودني است .
سودابه هنگامه اي فراهم مي آورد که سياوش بايد از آتش بگذرد . سياوش به آتش مي رود امّا خوي اهريمني سودابه خواهان آن است که :

چو از دشت سودابه آوا شنيد
بر آمد به ايوان و آتش بديد
همي خواست کورا بد آي به روي
همي بود جوشان پر از گفت و گوي

( همان : 3 / 35 / 505-504 )

با بخشايش پاک يزدان سياوش از آتش بيرون مي آيد امّا خوي اهريمني سودابه او را آن گونه در تنگنا مي اندازد که از ايران شهر دل مي کند و به جنگ با تورانيان مي رود بدان اميد که :

مگر کم رهايي دهد دادگر
ز سودابه و گفت و گوي پدر

( همان : 3 / 40 / 589 )

سياوش روي به انيران مي نهد ، به دامن دشمن پناه مي برد و ديگر هيچ گاه به ميهن باز نمي گردد ، زيرا :

نيايد ز سودابه خود جز بدي
ندانم چه خواهد رسيد ايزدي
( همان : 3 / 66 / 1020 )

مرگ سودابه نيز با مرگ سياوش پيوند خورده است . سرانجام سودابه پس از مرگ سياوش آن است که به دست رستم کشته مي شود :

تهمتن برفت از بر تخت اوي
سوي خان سودابه بنهاد روي
ز پرده به گيسوش بيرون کشيد
زتخت بزرگيش در خون کشيد
به خنجر به دو نيم کردش به راه
نجنبيد بر جاي کاووس شاه

( همان : 3 / 172 / 27- 2625 )



.........

منبع: مجله ادبيات و علوم انساني
دانشگاه فردوسي مشهد ،
شماره 150 ، پائيز 1384
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید