
02-14-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آدم زن تُنگک باشه، بیوه زن نباشه /
آدم زن تُنگک باشه، بیوه زن نباشه
زنی شوهرش را از دست داد.
چندی نگذشت که همسایگان، دوستان و خویشان از پیرامون زن پراکنده شدند و به او سر نزدند و احوالش را نپرسیدند.
زن آزرده خاطر شد و به این واقعیت پی برد که ارج و احترام زن بیشتر به خاطر شوهر است.
او برای اطمینان یافتن از این واقعیت و هم برای چاره جویی دست به ابتکار زد.
در گوشه سرای زن یک تنگک، کهنه و فرسوده روی زمین افتاده بود.
زن تنگک را به اتاق برد و به دیوار تکیه داد و رختهای مردانه پوشاند و کلاهی بر سرش گذاشت و هنرمندانه آن را به هیات مردان درآورد.
هم زمان خود در میان همسایگان شایع کرد که قصد شوهر کردن دارد و پس از مدتی خبر داد که شوهر کرده است.
رفته رفته، همسایگان احوال او و شوهرش را می پرسیدند و او تنگک را از دور نشان میداد و میگفت: «این شوهرم است، مردی آرام و کم حرف است.»
کم کم دوستان به دیدارش رفتند و خویشان برایش پیشکش و خوراکی برند.
زن که ارج و قرب گذشته را بدست آورده بود به آن واقعیت تلخ اطمینان پیدا کرد و گفت: «آدم اگر زن تنگک هم باشد بهتر است تا اینکه بیوه زن باشد.»
[فرهنگ مثلها، اصطلاحات و کنایات عامیانه زرقانی، ص3]
آره آورده
شخصی برای مدتی به تهران رفت و در آنجا بی کار بود. پس از چندی به ده خودشان برگشت و مردم برای دیدنش به منزلش رفتند.
هر کس از او سوالی میکرد در جواب میگفت: «آره.» خلاصه از بس که «آره» گفت این گفته اش ورد زبان مردم شده بود.
در کوچه هر کس که به دیدن آن شخص نرفته بود و برای اینکه بفهمد او پس از مدت ها از تهران چه آورده، از دیگران میپرسید، در جواب میگفتند: «مدتی رفته تهران آره آورده.»
[تمثیل و مثل ، ج1، ص5]
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|