سيرالعباد الي معاد
سيرالعباد الي معاد
مثنويي با بيش از هفتصد بيت است كه شاعر در آن به شيوه تمثيلي از خلقت آدمي و
اقسام نفوس و عقل و مسائل اخلاقي سخن ميگويد.شعر سنايي، شعري توفنده
است. مضامين اغلب قصايد او در نكوهش دنياداري و دنياداران است. او با زاهدان ريايي
و حكام ستمگر كه هر كدام توجيهگر كار ديگري هستند، بيپروا ميستيزد و از بيان
حقيقت عريان كه تلخ و گزنده نيز ميباشد، ابايي ندارد.
سنايي با نقد اوضاع اجتماعي روزگارش، علاوه بر بيان دردها و معضلاتي كه دامنگير
زمانه شده است، نشان ميدهد كه شاعري اهل درد و دين است؛ آن هم در زمانهاي
كه سروران راستين شريعت در آن جايي ندارند و اهل فسق و تظاهر بر سرير قدرت
تكيه زدهاند؛ پادشاهان زورمدار به داد دادخواهان ضعيف نميرسند و بلكه به بيداد
ميكوشند. تفكر شبه يوناني بر تفكر شرعي و وحياني غلبه كرده است؛ در صوفيان،
صفايي نيست؛ مجالس ذكر، مجالس برنج و شير و شكر شده است و از زهد و عرفان و
اسماي الهي در آنها خبري نيست؛ حرامخواري رايج و خالصان خوب كردار منزوي
شدهاند؛ نشاني از سلامت دين و درستي وجدان در ابناي زمانه ديده نميشود؛ و...
بخش عمدهاي از مضمون و انديشه در قصايد سنايي بر مدار انتقادات اجتماعي است.
لبه تيز تيغ زبان او در اغلب موارد متوجه زراندوزان و حكام ظالم است. سنايي بارها با
تصوير زندگي زاهدانه پيامبر و معصومين و صحابه و تأكيد بر آن در قصايدشؤ سعي دارد
جامعه آرماني خود ـ كه عرصه ظهور در واقعيت يدا كرده است ـ را نشان دهد. انديشه
زهد و عرفان نيز از مهمترين محورهاي موضوعي در قصايد سنايي است. نكوهش دنيا،
تفكر درباره مرگ، توصيه به گسستن از آرزوهاي طولاني و بيحد و حصر، تذكر به
خويشتن حقيقي آدمي.
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|