نمایش پست تنها
  #401  
قدیمی 02-15-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دشمنم با دوستان گوید: فلانی عاشق است
عاشقم بر روی خوبان، عاشقم، آری چه شد؟

در سر سودای عشق خوبرویان شد دلم
وز چنان زلف ار ببستم نیز زناری چه شد؟

گر گذشتم بر در میخانه ناگاهی چه باک؟
گر به پیران سر شکستم توبه یکباری چه شد؟

چون شدم مست از شراب عشق، عقلم گو: برو
گر فرو شست آب حیوان نقش دیواری چه شد؟

گر میان عاشق و معشوق جرمی رفت رفت
تو نه معشوقی نه عاشق، مر تو را باری چه شد؟

زاهدی را کز می و معشوق رنگی نیست نیست
گر کند بر عاشقان هر لحظه انکاری چه شد؟

های و هوی عاشقان شد از زمین بر آسمان
نعرهٔ مستان اگر نشنید هشیاری چه شد؟

از خمستان نعرهٔ مستان به گوش من رسید
رفتم آنجا تا ببینم حال میخواری چه شد؟

دیدم اندر کنج میخانه عراقی را خراب
گفتم: ای مسکین، نگویی تا تو را باری چه شد؟
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از آريانا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید