نمایش پست تنها
  #19  
قدیمی 02-16-2010
Setare آواتار ها
Setare Setare آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926

875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اولین بار که دیدمش خیلی سرد بود...حدودا 2سال پیش برای یه جشنواره دانشجویی اومده بود تهران...تو انجمن علمی ما داشت با یه لپ تاپ ور می رفت...
بعد از حدود 8 ماه به وسیله یکی از دوستای مشترکمون به هم معرفی شدیم که با هم تو یه سری زمینه های کامپیوتری کار کنیم...از طریق نت با هم در ارتباط بودیم...تا وقتی که اومد تهران...اون روز نمی دونم چرا با اینکه هیچ احساسی به جز تحسین کردنش نسبت بهش نداشتم اما دستام می لرزید...رنگم پریده بود...نمی دونم چم شده بود...
بعدش که رفت و آمد هاش بیشتر شد...احساس من هم عوض شد...
نمی دونم عادت بود یا...
دیگه چه می خواستم چه نمی خواستم دلم باهاش رفت...
می تونم بگم حس فوق العاده ایه!
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید