آهسته در اتاق را هل داد و رفت تو. تو اتاق يك چراغ پايهبلور نمره هفت، نيمكش ميسوخت. اتاق تنها همين يك در داشت و دوتا پنجره به كوچه رو به دريا. ديوارها و طاقچهها لخت عور بود. نور سرخ چرك چراغ اتاق را برنگ شكر سرخ در آورده بود.
بوي تند دود پهن تو هواي اتاق ول بود. بالاي اتاق رختخوابي پهن بود و برآمدگي هيكل باريك لاغري از زير لحاف بيرنگي نمايان بود. لحاف رو سرش نبود. روي پيشانيش دستمال سفيدي بسته بود.
كهزاد دم در ايستاد. چمدان را گذاشت زمين پالتوش را كند. شلوارش را هم كند و گذاشت دم در. سردش بود. تمام پوست تنش خيس بود. زير شلوارش خيس بود. بعد چمدان را برداشت و با تك پا به رختخواب نزديك شده آهسته و با احتياط سركشيد و تو صورت زيور نگاه كرد. ازو خوشش آمد. صورتش جمع و جورتر شده بود. نمك صورتش زياد شده بود و شور شده بود. تنش لرزيد. تو مهره پشتش پيچ نشست. خواست فورا برود زير لحافش. بعد رفت نزديك طاقچه و چراغ را بالا كشيد. نور نارنجي گرد گرفتهاي روي اطاق نشست.
پشتش به چراغ بود و سايهي گندهاش رو رختخواب افتاده بود. برگشت باز به صورت زيور نگاه كرد. سر زن ميان بالش اردهاي رنگي فرو رفته بود. روش به سقف اتاق بود. رنگ صورتش عوض شده بود. تاسيده شده بود. رنگ گندم برشته بود. چشمانش هم بود. لبانش قلنبه و بهم چسبيده بود. مثل اينكه چيز ترشي چشيده بود و داشت اخمش را مزهمزه ميكرد. موهايش سياه سياه بود، رنگ پر كلاغ زاغي.
كهزاد ناگهان متوجه شكمش شد. شكم او كوچك شده بود. مثل اولهاش بود. نه مثل چند روز پيش كه تو دست و پاش افتاده بود. اما بچه كجا بود. پهلويش كه نبود.
بچه پهلوي رختخواب هم نبود. تنها يك سيخ كباب زنگ زده و يك كاسه كاچي رو زمين بود. يك صليب با نيل رو ديوار كشيده شده بود. دلش ريخت پايين. بچه آنجا نبود. گلويش خشك شد و درد گرفت. دماغش سوخت. بيخ زبانش تلخ شد. انگار يك حَب ترياك تو دهنش افتاده بود. سرش داغ شده بود و بيخ موهايش ميسوخت. ميخواست گريه كند.
هراسان خم شد و با خشونت و بيملاحظه لحاف را از روي سينهي زيور پس زد. خيالش بچه آنجاست. بچه آنجا هم نبود. دو قلم بازوي لاغر و باريك اين طرف و آن طرف بالشي از گوشت افتاده بود. اين زيور بود.
از تكان خوردن لحاف سر وكلهي او جان گرفت و يك جفت چشم درشت ماشي ترسخورده به صورت كهزاد دوخته شد. لبانش بسته بود. لبانش درشت و برآمده و سياه بود، مثل گيلاس خراسان. چشمانش دريده بود. و سفيدش تو نور مردهي اتاق ميدرخشيد