نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 02-17-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض احمدک نه درد داشت نه بیماری

احمدک نه درد داشت نه بیماری، سوزنی به خودش میزد و میزارید
روایت اول: آن شنیدی که بود مردی کور / آدمی صورت به فعل ستور
رفت روزی به سوی گرمابه / ماند تنها درون گرمابه
سوزنی تیز در گرفت به چنگ / کردی زی خایه های خود آهنگ
سوزن اندر خلید در خایه / آن چنان کورِ جلفِ بی مایه
هر زمان گفتی ای خدای غفور / هستم اندر عنا و غم رنجور
مرمرا زین عنا و غم فرج آر / در چنین غم مرا نماند قرار
سوزن تیز و خایه نازک / برهانم به فضل خویش سبک
کرد مردی در آن میانه نگاه / گشت از آن ابلهی کور آگاه
گفتش: «ای ابلهِ کذا و کذا / ای تو را جهل سال و ماه غذا
سوزن از دست بفکن مکن ورستی / که از این جهلِ جان و دل خستی

[حدیقه الحقیقه، الباب السادس، ص407]
روایت دوم: یک روز ملانصرالدین دلتنگ شده بود. برای اینکه مردم دورش جمع شوند، سوزن به تن خود یا در پیش خایه هایش میزد و داد میکشید که مسلمانان به فریادم برسید. [داستان نامه بهمنیاری، ص7]

احسنت به مرغ


شخصی تیری به مرغ انداخت، خطا کرد. رفیقش گفت: «احسنت» تیر انداز برآشفت که به من ریشخند میکنی؟ گفت: «نه میگویم احسنت، اما به مرغ!»


[کلیات عبید زاکانی، ص419]


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید