نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 02-17-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض اختیار ریش خود را دارم/ار دیگ همسایه اینجا میشد، پی پیازی میکردیم



اختیار ریش خود را دارم



روایت اول:


دانشمندی مصاحب پادشاه بود. پیوسته موی ریش خود میکند. روزی پادشاه به او گفت: «اگر بار دیگر ریش خواهی برکنی بر تو سیاست خواهم نمود!» بعد از چند روز، دانشمند کاری کرد که پادشاه بسیار بر او مهربان گردید و او را گفت: «هرچه بخواهی تو را بخشم.» دانشمند گفت: «ریش مرا ببخش، دیگر هیچ نمیخواهم!» پادشاه تبسم کرد و گفت: «اگر خوشی تو در همین است بخشیدم.»

[لطایف الطوایف، ص 6، حکایت 25]


روایت دوم:

چون فروغی بسطامی به سال 1274 درگذشت، ناصرالدین شاه به میرزا محمد حسین خان که به «ادیب» تخلص میکرد گفت: «به نام فروغی تخلص کن و یشت را هم بگذار بلند شود.» ادیب تعظیمی کرده گفت: «تخلص کردن به "فروغی" سبب افتخارم است، اما اگر قبله عالم اجازه دهند ریشم دست خودم باشد!»

[صندوقچه اسرار]


ار دیگ همسایه اینجا میشد، پی پیازی میکردیم


لری در عالم آرزو با کودکان خود میگفت: «اگر پیه، میداشتیم و اگر پیاز میداشتیم و اگر هیزم میداشتیم و اگر دیگ همسایه اینجا میبود، پیه پیاز میپختیم!»

[کتاب کوچه ، ج2، ص200]

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید