
02-17-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تا این ﮐ ن پر آفت است، هرجا بروی کثافت است/تا این سگ در خانه ما است بچه مان هر شب بلغور
تا این ﮐ ن پر آفت است، هرجا بروی کثافت است
کلاغی ریغو چندان در آشیانه خویش چلغوز افکنده بود که خود همسایگانش به عذاب آمدند. روزی دیدندش که ناله کنان بار سفر میبندد. پرسیدند: «خیر باشد! کجا؟»
گفت: «این آشیانه چندان به کثافت آلوده است که دیگر قابل تحمل نیست. عزم آن دارم که با همه نزاری و بیماری به جایی دیگر بکوچم و آشیانه نو بنا نهم.»
کلاغی دیگر گفت: «دریغا که کار بدین مختصر سامان نخواهد گرفت، چرا که تا این ﮐ ن پر آفت هست هر کجا بروی کثافت هست!»
[کتاب کوچه، ج6، ص2306]
تا این سگ در خانه ما است بچه مان هر شب بلغور میریند
شبی مردی در منزل دوست روستایی خود مهمان بود، هنگام شام غذایی که عدس فراوان هم داشت خوردند و خوابیدند. نیمه های شب مرد در اتاق را باز کرد تا برای اجابت مزاج بیرون برود. سگ پیر و درشت هیکلی خود را جلوی در انداخت و قصد حمله به او نمود.
مرد به ناچار برگشت و داخل رختخواب شد.
بعدی از مدتی با ترس و لرز بلند شد و قصد بیرون رفتن کرد؛ این بار نیز با حمله سگ روبرو گردید.
او باز هم به داخل اتاق برگشت. اما فشار اجابت مزاج به او مجال استراحتی نمیداد. به دور و بر خود نگاهی انداخت تا شاید را چاره ای پیدا کند.
کودک شیرخواره ای در گهواره خود خوابیده بود. کودک را برداشت، قنداق او را باز کرد و کار خودش را در قنداق کودک انجام داد، آنرا بست و به خواب راحتی فرو رفت.
صبح که زن صاحب خانه قنداق بچه را باز کرد با وضع عجیبی مواجه شد.
و با حیرت از شوهر خود پرسید: «چگونه ممکن است کودک شیرخواره عدس اجابت مزاج کند.
مهمان در گوشه ای نشسته بود پاسخ داد: «تا هنگامی که سگ پیر در خانه است، این بچه هر شب بلغور میریند!»
[پوردومون دیرلی زولری، ص234]
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|