
02-17-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حالا دیگر ملا با این ریش سفیدش دروغ میگوید؟!/حالا دیگر چه میگویی؟ هیچ چیز!
حالا دیگر ملا با این ریش سفیدش دروغ میگوید؟!
ملانصرالدین خادم خود را دید که جایی نشسته و ادرار میکند، چون چشم ملا به آلت او افتاد از بزرگی و کلانی آن بشدت شگفت آمد و از شدت حیرت این مطلب را با زن خود بازگفت و به قدری از بزرگی و درشتی آن تعریف کرد که زن را کاملا به هوس انداخت و روزی که خانه را خلوت یافت خادم را به خود خواند.
در موقع عمل، زن را از کلانی آن خوش آمده و گفت: «واقعاً ملا راست میگفت» اتفاقا ملا سر رسید و این سخن را شنید و پیش آمد و گفت: «ای نابکار با این ریش سفید و دروغ؟»
[داستانهای امثال امینی، ص171]
حالا دیگر چه میگویی؟ هیچ چیز!
مردی به شوخی فلان زن خود را کج بخواند. زن آنرا به جِد گرفت و با نجاری در میان گذاشت. نجار که دید زن نادان است، فلانش را اصلاح نمود! زن شب احوال را به شوهر گفت و افزود: «حالا دیگر چه میگویی؟» مرد که فضیحت را از جهل خود میدید، گفت: «هیچ چی!»
[قند و نمک، ص295]
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|