نمایش پست تنها
  #8  
قدیمی 02-17-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض حالا دیگر نور علی نور شد



حالا دیگر نور علی نور شد



روایت اول:
در زمان قدیم مردی زنی به نام "منور" داشت. منور خانم دختری آورد او را "نورجهان" نام نهادند. وقتی نورجهان بزرگ شد او را به شوهر دادند. داماد نیز "نورالله خان" نام داشت. لطیفه گویی که ملتفت این مجمع الانوار بود گفت: «حالا نور علی نور شد!»

[داستانهای امثال، ص86]


روایت دوم:


یکی بر در خانه نوری نامی دقُ الباب کرد و پرسید: «نور در خانه است؟»
از درون خانه گفتند: «نور به سفر رفته، دختر نور در خانه است.» گفت: «پس دیگر نورا علی نور!»

[کتاب کوچه ، ج7، ص497]



حالا دیگر حسابی نداریم

شخصی حوضی ساخته بود، هرکس برای غسل در آن داخل میشد یا وضو میگرفت از او مبلغی میگرفت. وقتی آن مرد داخل حوض شد و غسل کرد، چون بیرون آمد صاحب حوض دو دینار از او مطالبه کرد، آن مرد گفت: «ندارم که بدهم.» چون صاحب هوز اصرار ورزید آن مرد تیزی بداد و گفت: «دیگر غسل باطل شد، حالا دیگر حسابی نداریم!»

[فرهنگنامه امثال و حکم ایرانی، ص356]

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید